loading...
mahd1
mahd1 بازدید : 164 نظرات (0)

شوهر کامپیوتری

یکى بود، یکى نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. روزى روزگارى در ولایت غربت یک پیرزنى بود به نام �ننه قمر� و این ننه قمر از مال دنیا فقط یک دختر داشت که اسمش �دلربا� بود و این دلربا در هفت اقلیم عالم مثل و مانندى نداشت؛ از بس که زشت و بدترکیب و بد ادا و بى‌کمالات بود.
یک روز که این دلربا توى خانه وردل ننه قمر نشسته بود و داشت به ناخن‌هایش حنا مى‌گذاشت، آهى کشید و رو کرد به مادرش و گفت: �اى ننه، مى گویند �بهار عمر باشد تا چهل سال. با این حساب، توپ سال نو را که در کنند، دختر یکى یک دانه‌ات، پایش را مى‌گذارد توى تابستان عمر. بدان و آگاه باش که من دوست دارم تابستان عمرم را در خانه‌ی شوهر سپرى کنم و من شنیده‌ام که یک دستگاهى هست که به آن مى‌گویند �کامپیوتر� و در این کامپیوتر همه جور شوهر وجود دارد. یکى از این دستگاه‌ها برایم مى‌خرى یا این که چى؟
ننه قمرلاحول� گفت و لبش را گاز گرفت و دلسوزانه، بنا کرد به نصیحت که: مردى که توى دستگاه عمل بیاید، شوهر بشو و مرد زندگى نیست. تازه بچه‌دار هم که بشوى لابد یا دارا و سارا مى‌زایى یا از این آدم آهنى‌هاى بدترکیب یا چه مى‌دانم پینوکیو...
وقتى ننه قمر دهانش کف کرد و قلبش گرفت و خسته شد، دلربا شروع کرد به تعریف از کامپیوتر و اینترنت و چت و این که شوهر کامپیوترى هم مثل شوهر راست راستکى است و آنقدر گفت و گفت تا ننه قمر راضى شد براى عاقبت به خیرى دخترش، سینه‌ریز و النگوهاى طلایش را بفروشد و براى دلربا کامپیوتر مجهز به فکس مودم اکسترنال و کارت اینترنت پرسرعت و هدست و کلى لوازم جانبى دیگر بخرد.

mahd1 بازدید : 257 نظرات (0)

حکایت غم انگیز خیابان های تهران و سئول
در این دو شهر

پیش از انقلاب به دنبال مسافرت شهردار وقت تهران به سئول در سال ۱۳۵۴ درجهت همكاري بين دو كشور سنگ بناي دو خيابان بزرگ در پايتخت دو كشور گذاشته شد.خیابانی در تهران با نام سئول و خیابانی در سئول با نام تهران در این قرار داد شهردار سئول آروز می کند این تفاهم باعث گردد تا سئول نیز به مانند تهران شهر پیشرفته ای گردد و این درست در زمانی بوده است که وضعیت اقتصادی مردم کره نابسامان بوده است.نکته جالب آن است که خيابان تهران تنها اسم خارجي در میان خیابان های سئول است
حال با گذشت ۳۳ سال خیابان تهران مبدل به اصلي ترين، زيباترين و گرانقيمت ترين خيابان سئول شده است.دفاترصدها شركت عظيم تجاري ـ صنعتي و دفاتر شرکت های بزرگ بین اللملی از قبیل یاهو و برجهاي بلند اين خيابان كه يك سرمايه گذاري بيش از ۱۰۰ميليارددلاري را به خود جذب كرده است در این خیابان قرار دارد و این در حالی است که خیابان سئول در تهران تنها اتوبانی به خود دیده است
اینک این دو خيابان جلوه معني داري به داستان توسعه یافتگی این دو شهر و کشور بخشيده است. معنایی که برای ما ایرانیان بسیار درد آور و قابل تامل است . و جالب آنکه رویایی کره ای ها برای تبدیل به ایران توسعه یافته با گذشت سی و چند سال برعکس شده است و تبدیل به رویای ایرانیان برای رسیدن به کره شده است
در یک مقایسه تطبیقی سرعت عمل و پیشرفت کره و ایران را در جهت توسعه یافتگی با مشاهده سرنوشت دو خيابان سئول در ايران و خيابان تهران در کره می توان به وضوح ديد

 

mahd1 بازدید : 187 نظرات (0)

يک حرکت زيبا

چهار دانشجو كه به خودشان اعتماد كامل داشتند يك هفته قبل از امتحان پايان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر ديگر حسابي به خوشگذراني پرداختند. اما وقتي به شهر خود برگشتند متوجه شدند كه در مورد تاريخ امتحان اشتباه كرده اند و به جاي سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراين تصميم گرفتند استاد خود را پيدا كنند و علت جا ماندن از امتحان را براي او توضيح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر ديگري رفته بوديم كه در راه برگشت لاستيك خودرومان پنچر شد و از آنجايي كه زاپاس نداشتيم تا مدت زمان طولاني نتوانستيم كسي را گير بياوريم و از او كمك بگيريم، به همين دليل دوشنبه دير وقت به خانه رسيديم.».....استاد فكري كرد و پذيرفت كه آنها روز بعد بيايند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر يك ورقه امتحاني را داد و از آنها خواست كه شروع كنند....آنها به اولين مسأله نگاه كردند كه 5 نمره داشت. سوال خيلي آسان بود و به راحتي به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتيازي پشت ورقه پاسخ بدهند كه سوال اين بود: « كدام لاستيك پنچر شده بود؟»....!!!

mahd1 بازدید : 187 نظرات (0)

 سایز سینه یک زن باعث تبرئه وی شد !

سره‌نا کوزاکورا، مانکن ۳۸ ساله ژاپنی یک دفاعیه بسیار شگفت آور را در برابر قاضی حاضر کرد! این دادگاه در رسانه های ژاپنی انعکاس بسیار یافته است. بر اساس خبر روزنامه وطن ترکیه و به نقل از منابع ژاپنی؛ همسابه این زن، سره نا را متهم کرده بود که وی را مورد ضرب و شتم قرار داده است. بر اساس ادعای شاکی، این مانکن ژاپنی ابتدا محکم به در کوبیده بود و سپس از در نیمه باز وارد خانه شده بود.

اما وکیل این زن عکس سینه های وی را به عنوان دلیل عدم وقوع جرم نشان داد. وی گفت : سایز سینه های موکلم ۱۱۰ سانتی متر است و با این سینه ها اصلا نمی توان از در نیمه باز وارد خانه شد!

سره‌نا گفته است : پیش از این ابعاد سینه هایم را دوست نداشتم اما از امروز با سینه هایم آشتی کرده ام!

mahd1 بازدید : 246 نظرات (0)

 و این هم عکس خواهر عادل فردوسی پور در استادیوم

 

نه! شوخی بود. این تماشاچی خانوم طرفدار تیم اردن بوده که ظاهرا در آخرین بازی که ایران با اردن توی این کشور داشته  به خاطر شباهت زیادش به عادل فردوسی پور سوژه خبرنگاران ایرانی شده بود.

mahd1 بازدید : 202 نظرات (0)
 
تجاوز دو مرد به یک زن در چند کیلومتر مانده به بهشت!


لوسه - 4عضو یک باند تبهکاری که به بهانه مسافرکشی، زنان و مردان را ربوده و با انتقال به بیابان‌های بهشت‌زهرای تهران و جاده قم اموالشان را می‌دزدیدند، دستگیر شدند.

رسیدگی به این پرونده اواسط بهمن امسال با شکایت زن جوانی از 2 مرد به اتهام آزار و اذیت و سرقت پول‌هایش در دستور کار کارآگاهان پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. زن جوان که از به یاد آوردن حادثه آن شب تلخ همچنان وحشت داشت، به پلیس گفت: آن شب در میدان راه‌آهن تهران سوار یک خودروی پراید سفید شدم تا به خانه‌مان بروم. در میانه راه راننده به بهانه شلوغی خیابان تغییر مسیر داد که به او اعتراض کردم اما به حرف‌هایم توجهی نکرد. از مرد مسافری که در صندلی جلوی خودرو نشسته بود، کمک خواستم اما او با تهدید چاقو از من خواست ساکت شوم.
mahd1 بازدید : 169 نظرات (0)
 

گران ترین ، پر سرعت ترین ماشین دنیا با قیمتی نزدیک به یک و نیم میلیارد تومان . مدل جدید بوگاتی ویرون چنین لقبی

را به خود اختصاص داده است . این ماشین ۱٫۳۵ میلیون یورو قیمت دارد و قدرتی معادل ۱۰۰۱ اسب بخار را یدک

میکشد .

بوگاتی

این ماشین قدرت رسیدن به سرعت ۴۵۰ کیلومتر در ساعت را دارد . این ماشین ظرف مدت ۱ ثانیه ۱۰۰ متر را طی می کند

mahd1 بازدید : 187 نظرات (0)
تبلیغات آپارتمان های چند میلیارد تومانی در تهران روز به روز بیشتر می شود و در روزهایی که بحث افزایش ۵ میلیون تومانی وام مسکن برای خیل عظیمی از مردم مهم جلوه می کند تبلیغاتی به ایمیل های مردم ارسال می شود که آپارتمان های شمال تهران متری چند ده میلیون تومان معامله می شود! گزارشی از این نوع ساختمان ها به همراه تصاویر تجملات رویایی آن را در این گزارش ببینید و بخوانید.
در حالی که این روزها بسیاری از مردم توان خرید آپارتمان های مسکن مهر با قیمت ساخت متری ۳۰۰ هزار تومان را ندارند و زیر بار وام و تسهیلات آن کمر خم کرده اند در تهران و شهر های بزرگ کشور ساختمان هایی قد علم می کنند که جز حسرت و آه برای قشر فرو دست جامعه چیزی ندارند. ساختمان هایی که با نام مجتمع و برج برای نو ثروتمندان ومتمولینی ساخته می شوند که ثروت و یا علاقه داشتن ویلاهای چند صد میلیاردی را ندارند اما خواهان کاخ هایی مجلل هستند با امکانات هتل های ۵ ستاره.
ساختمان هایی که با سرمایه های نجومی شرکت های متمول ساخته می شوند و چند صد میلیارد تومان نقدینگی را درمدتی کوتاه جمع آوری می کند و در نهایت محل سکنای کسانی می شود که به سبک پادشاهان زندگی می خواهند و خواهان اقتصادی پر از شکاف طبقاتی هستند. اقتصادی که در آن فردی برای اخذ وام ۲۰ میلیون تومانی مسکن وافزایش ۵ میلیون تومانی آن شاد وغمگین می شود اما در سوی دیگر،فردی در یک متر خانه تجملی خود، سقف آرزوهای یک خواهان مسکن مهر و ….را ناچیز می بیند!
ثروتمندان این چنینی در این اقتصاد به دنبال نوع چیدمان چند صد میلیونی طراحی داخلی خانه های میلیاردی خود هستند و خبر ندارند که ۵ میلیون تومان افزایش وام مسکن چه زمانی خبر رسانی شد و چه وقت،لغو شد!
به هر سو،فارغ از این مباحث عدالت گسترانه که دولت نهم و دهم سالها ادعای آن را داشتند باید به واقعیت ها پرداخت و دید در این دولت اقتصاد به کدامین سمت رفت و چه رخ داده است. باید این روزها را دید؛نگاهی به آگهی‌ها کرد و دید دراین خصوص طی ماه های اخیر چه نوع از مسکن به فروش می رسد و سطح تجمل گرایی تا کجا بالا رفته است.
mahd1 بازدید : 185 نظرات (0)

حتی اگر دوست ندارید/آب بنوشید

نوشیدن آب احتمالا آخرین کاری است که دوست دارید وقتی شکم‌تان در حال انفجار است انجام دهید اما مصرف آب به میزان کافی در طول روز باعث کنترل میزان سدیم موجود در سطح بدن شده و دیگر در شکم خود احساس بزرگی و نفخ نخواهید داشت.

آب باعث تصفیه خون و بهتر کار کردن دستگاه گوارش می‌شود و جلوی نفخ شکم را می‌گیرد. حتی می‌توانید به جای مصرف نوشیدنی‌های مختلف که قندهای مصنوعی نیز دارند از آب استفاده کنید؛ یک نوشیدنی کامل، طبیعی و بی‌ضرر. برای مزه‌دار کردن آب، مقداری آبلیموی تازه می‌تواند پیشنهاد بسیار خوبی باشد. کافی است یک‌بار امتحان کنید و اثرات بسیار خوب آن ‌را در سلامت بدن‌تان ببینید. میوه‌ها و سبزی‌های آبدار هم، منابع خوبی برای تامین آب مورد نیاز بدن و کاهش نفخ‌های شکمی هستند.

بدون نمک مزه‌دار کنید/نمک، دشمن سلامت

مواد‌غذایی آماده و فست‌فودها سرشار از نمک و میزان پایین فیبر هستند که هر ۲ ایجاد نفخ می‌کنند. هنگام خرید مواد‌غذایی آماده و کنسروها حتما به محتویات آن توجه کنید. اگرچه همیشه متخصصان تغذیه خوردن میوه‌ها و سبزی‌ها را به ما توصیه می‌کنند اما به یاد داشته باشید مصرف سبزی‌ها با سس فراوان و نمک زیاد نیز باعث بزرگ‌شدن شکم و افزایش نفخ می‌شود.

هیچ‌وقت میزان نمک موجود در مواد‌غذایی را از طریق مزه کردن آن‌ها اندازه‌گیری نکنید. برای اطلاع از میزان نمک در مواد‌غذایی که خریداری می‌کنید حتما برچسب‌های روی بسته‌بندی‌های آن‌ها را مطالعه کنید. برای مزه‌دار کردن غذاها هم نیازی به نمک فراوان نیست، می‌توانید غذاهای خود را به‌راحتی با مقداری آبلیمو، پودر سیر، پودر نعنا و ریحان، عصاره گشنیز، جعفری یا سایر سبزی‌هایی که با ذائقه شما و سایر اعضای خانواده جور است، طعم‌دار کنید.

mahd1 بازدید : 212 نظرات (0)

تغییرات ساده و کوچک می توانند تاثیر به سزایی را در زندگی شما بگذارند. این تغییرات حتی می توانند مسیر زندگی شما را به کلی عوض کنند و آن را به سمت و سویی جدید سوق دهند. می توانید تغییرات زیر را به صورت پله پله اعمال کنید و شاهد تغییرات مثبت در زندگی خود باشید. برخی از این تغییرات کوچک و موثر را در این مطلب مطالعه کنید.

mahd1 بازدید : 166 نظرات (0)

فیلم «جدایی نادر از سیمین»، ساخته اصغر فرهادی، عنوان بهترین فیلم خارجی جایزه اسکار را از آن خود کرد تا افتخاری بزرگ نصیب سینمای ایران شود.

به گزارش «تابناک»، اصغر فرهادی لحظاتی پیش، جایزه بهترین فیلم خارجی زبان اسکار را از «ساندرا بولاک» دریافت کرد. این برای دومین بار بود که فیلمی از ایران به مرحله نهایی کسب جایزه اسکار رقابت می‌کرد، ولی نخستین فیلمی است که این جایزه را دریافت می‌کند.

اصغر فرهادی پس از دریافت جایزه دقایقی را برای حضار سخنرانی کرد. او سخنرانی‌اش را با «سلام به مردم سرزمینم» آغاز کرد.

وی همچنین گفت: در این لحظه، بسیاری از ایرانیان در سراسر دنیا ما را می‌بینند و من گمان می‌کنم همه آنان خوشحال هستند.

فرهادی همچنین گفت: در زمانه ای که همه سیاستمداران با نام کشورشان از جنگ سخن می‌گویند، ایران با نام فرهنگ غنی و تمدن درخشان خود با همه دنیا سخن می‌گوید.

اصغر فرهادی، سخنانش را این گونه به پایان برد که با افتخار تمام، این جایزه را به مردم کشورم تقدیم می‌کنم که به رغم وجود دشمنی‌ها، به همه فرهنگ‌ها و تمدن‌ها احترام می‌‌گذارند.

لیلا حاتمی، شهاب حسینی، پیمان معادی، ساره بیات، سارینا فرهادی، علی‌اصغر شهبازی، بابک کریمی، شیرین یزدان‌بخش، کیمیا حسینی و مریلا زارعی در «جدایی نادر از سیمین» بازی می‌کنند.

افزون بر این، «جدایی نادر از سیمین» برای بخش فیلم‌نامه غیر اقتباسی هم نامزد دریافت جایزه بود که اسکار در این بخش به فیلم نامه فیلم «نیمه شب» در پاریس وودی آلن رسید.

«کله‌شق»، ساخته میشائیل آر. روسکام از بلژیک؛ «پانویس» ساخته جوزف سدار از رژیم صهیونیست؛ «در تاریکی» ساخته آنی‌یژکا هولاند از لهستان و «آقای لازار» ساخته فیلیپ فالاردو از کانادا، دیگر نامزدهای جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی‌ زبان بودند.

مراسم اعطای جوایز اسکار ۲۰۱۲ از ساعت ۵ صبح روز دوشنبه در «کداک تیه‌تر» لس آنجلس در حال برگزاری است.

mahd1 بازدید : 152 نظرات (0)

حکیمی جعبه‌اى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را به خانه زنى با چندین بچه قد و نیم قد برد.

زن خانه وقتى بسته‌هاى غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویى از همسرش و گفت:

شوهر من آهنگرى بود که از روى بى‌عقلى دست راست و نصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگرى از دست داد و مدتى بعد از سوختگى علیل و از کار افتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود.
وقتى هنوز مریض و بى‌حال بود چندین بار در مورد برگشت سر کارش با او صحبت کردم ولى به جاى اینکه دوباره سر کار آهنگرى برود مى‌گفت که دیگر با این بدنش چنین کارى از او ساخته نیست و تصمیم دارد سراغ کار دیگر برود.

من هم که دیدم او دیگر به درد ما نمى‌خورد برادرانم را صدا زدم و با کمک آن‌ها او از خانه و دهکده بیرون انداختیم تا لااقل خرج اضافى او را تحمل نکنیم.

با رفتن او ، بقیه هم وقتى فهمیدن وضع ما خراب شده از ما فاصله گرفتند و امروز که شما این بسته‌هاى غذا و پول را برایمان آوردید ما به شدت به آنها نیاز داشتیم.

اى کاش همه انسان‌ها مثل شما جوانمرد و اهل معرفت بودند!

حکیم تبسمى کرد و گفت: حقیقتش من این بسته‌ها را نفرستادم. یک فروشنده دوره‌گرد امروز صبح به مدرسه ما آمد و از من خواست تا اینها را به شما بدهم و ببینم حالتان خوب هست یا نه!؟ همین!

حکیم این را گفت و از زن خداحافظى کرد تا برود.

در آخرین لحظات ناگهان برگشت و ادامه داد: راستى یادم رفت بگویم که دست راست و نصف صورت این فروشنده دوره گردهم سوخته بود…

mahd1 بازدید : 178 نظرات (0)

دو دختر متولد اندونزی که دوقلو هستند بعد از ۲۹ سال همدیگر را در حالی پیدا کردند که در فاصله ۴۰ کیلومتری از هم در جنوب سوئد زندگی میکردند. آنها در ژانویه سال پیش همدیگر را پیدا کردند و بعد از انجام تست ” دی ان ای” مشخص شد که خواهر هستد.
این دو خواهر ۲۹ سال پیش توسط دو خانواده سوئدی از یتیم خانه ای در اندونزی به فرزندی گرفته شدند. اما هیچیک از این خانواده ها از وجود دختر دیگر اطلاعی نداشت.
یکی از خانواده ها در حالیکه سوار تاکسی آن محل را ترک میکرد توسط راننده تاکسی که احتمال میرود پدر این دو دختر باشد فهمیدند که این دختر خواهر هم دارد و همان زمان نام اندونزیایی این دو دختر را روی برگه ای نوشتند و نگه داشتند.

حدود ۲۹ سال از آن زمان گذشت و یکی از این دختران تصمیم گرفت خانواده اصلی اش را پیدا کند و پدر و مادر با دادن اسمها به او وی را راهنمایی کردند.
این دختر با جستجوی نام کسانی که از اندونزی به فرزندی خانواده های سوئدی در آمدند توانست خواهرش را در فاصله ۴۰ کیلومتری از خودش در سوئد بیابد. جالب اینجاست این دوخواهر هردو معلم هستند. هردو دو سال پیش و در یک روز ازدواج کردند.
بعد از انجام تست دی ان ای این دو خواهر بیشتر وقتشان را باهم سپری میکنند و تصمیم گرفته اند به دنبال پدر و مادر واقعی شان به اندونزی سفر کرده و آنها را بیابند.

mahd1 بازدید : 162 نظرات (0)

 

کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست. بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند. فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را ازسرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید… که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد. میمون ها هم کلاه ها را به طرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.

سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدربزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند. یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد. او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین
انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند. یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت: فکر می کنی فقط تو پدربزرگ داری؟!

mahd1 بازدید : 213 نظرات (0)

بهترین باش........

 

 

اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی،بوته ای در دامنه ای باش،

ولی بهترین بوته‌ای باش كه در كناره راه می‌روید.

اگر نمی‌توانی بوته‌ای باشی،علف كوچكی باش و چشم‌انداز كنار شاه راهی

 را شادمانه‌تر كن.......

اگر نمی‌توانی نهنگ باشی، فقط یك ماهی كوچك باش،

ولی بازیگوش‌ترین ماهی دریاچه!

همه ما را كه ناخدا نمی‌كنند، ملوان هم می‌توان بود.

در این دنیا برای همه ما كاری هست كارهای بزرگ،

كارهای كمی كوچكتر و آنچه كه وظیفه ماست،

چندان دور از دسترس نیست.

اگرنمی‌توانی شاه راه باشی،كوره راه باش،

اگر نمی‌توانی خورشید باشی، ستاره باش،

با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند.

هر آنچه كه هستی، بهترینش باش..........

mahd1 بازدید : 138 نظرات (0)

بدترین درد این نیست كه عشقت بمیره

بدترین درد این نیست كه به اونی كه دوستش داری نرسی

بدترین درد این نیست كه عشقت بهت نارو بزنه

بدترین درد اینم نیست كه عاشق یكی باشی و اون ندونه

بدترین درد این است یكی بمیره . بعد از مرگش بفهمی كه دوستت داشته......!!!

 

mahd1 بازدید : 182 نظرات (0)
سوالات :

 ۱ـ فرض کنيد راننده يک اتوبوس برقي هستيد. در ايستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس مي شوند، در ايستگاه دوم 3 نفر بيرون مي روند و پنج نفر وارد مي شوند. راننده چند سال دارد؟

 

 ۲ـ پنج کلاغ روي درختي نشسته اند، 3 تا از آنها در شرف پرواز هستند. حال چه تعداد کلاغ روي درخت باقي مي ماند؟

 

۳ـ چه تعداد از هر نوع حيوان به داخل کشتي موسي برده شد؟

 

mahd1 بازدید : 181 نظرات (0)
  • لطیفه های سیاسی

    پسره می ره خواستگاری، پدر دختر سوال می کنه شغلت چیه؟ پسره جواب می ده: بیكار، اما تو خوشه سوم ام دهک اول!

  • لطیفه های سیاسی

    هموطن گرامی! شما جزو خوشه بندی قرار نمی گیرید. خوشه شما را بز خورده!

    مرکز آمار ایران

  • لطیفه های مدیریتی

    معلم انشاء به بچه ها میگه موضوع انشاء این دفعه اینه که: اگر مدیرعامل بودید چه میکردید؟
    بعد میبینه همه تند و تند و با هیجان شروع کردند به نوشتن بجز یک نفر که نشسته و داره از پنجره بیرون رو تماشا می کنه!
    معلم ازش میپرسه: چرا تو هیچی نمینویسی؟

    بچه میگه: منتظرم تا منشی ام بیاد!

  • لطیفه های خانوادگی

    همسر یک تاجر به شوهرش میگه: هر وقت تو میری سفر من عصبی میشم.
    شوهرش میگه: غصه نخور عزیزم، من خیلی زودتر از آنی که تو فکر میکنی برمیگردم.
    زنه میگه: خوب همین عصبی ام میکنه دیگه

  • لطیفه های خانوادگی

    یکي دوستش رو تو خيابون با صورت کبود، پاي لنگ و گلوي زخم و زيلي میبینه! با نگراني بهش میگه: چي شده پسر؟ چه اتفاقی برات افتاده؟ بيا ببرمت خونه اتون.

    دوستش میگه: لازم نکرده، تازه دارم از اونجا ميام!

  • لطیفه های کوتاه

    يه افسر به يكي از سربازاش مي گه امشب از اول اين كوچه تا اون چراغ قرمز كشيك بده و فردا صبج هم بيا پاسگاه.

    خلاصه فردا و پس فردا از سربازه خبري نيست روز سوم سربازه پريشون مياد پاسگاه. 

    افسر ازش مي پرسه: چرا اينقدر دير اومدي؟

    سرباز مي گه: آخه اون کاميون از تهران مي رفت قم. چراغ قرمزي كه گفتيد، چراغ ترمز اون كاميون بود.

  • لطیفه های کوتاه

    يکي دو تا چراغ قرمز رو رد میکنه. پلیس نگهش میداره، ازش می پرسه چرا پشت چراغ قرمزا واینمیستادی؟

    میگه من از یه نفر آدرس پرسیدم گفت چراغ اولو رد میکنی! چراغ دومو رد میکنی! رسیدی چراغ سوم میپیچی دست راست!

  • لطیفه های خانوادگی

    در سال اول ازدواج، مرد حرف مى زند و زن گوش مى کند.
    در سال دوم، زن حرف مى زند و مرد گوش مى کند.
    از سال سوم به بعد، هر دو حرف مى زنند و همسايه ها گوش مى کنن

  • لطیفه های سیاسی

    مشترک گرامي، حرکت زشت و ناپسند شما را در حمام ديديم! هيچکس تنها نيست همراه اول.

  • لطیفه های خانوادگی

    گفت مردی به همسرش روزی
    من بميرم چگونه خواهی زيست؟
    گفت: از چند و چون آن بگذر
    تو بميری برای من کافيست!

  • نکته های با مزه وحکمت آموز

    سیاستمدار کسی است که: می تواند به شما بگوید به جهنم بروید، منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید!
    روانشناس کسی است که: از شما پول می گیرد تا سوالاتی را بپرسد که همسرتان مجانی از شما می پرسد!

  • لطیفه های خانوادگی

    مهمان: آقا تشريف دارند؟
    مستخدم: نخير، رفته‌اند مسافرت.
    مهمان: براي تفريح؟
    مستخدم: نخير، با خانم رفته‌اند!!

  • لطیفه های خانوادگی

    مرد: وقتى من مُردم، هيچ مرد دیگه ای مثل من پيدا نخواهى کرد.
    زن: حالا چرا فکر مى کنى که بعد از تو بازم دنبال کسى «مثل تو» خواهم گشت!؟

  • لطیفه های خانوادگی

    يارو با زنش میرند پیش دندانپزشک و شروع میکنه به رجز خوانی که:
    آقای دکتر بیخود وقتت رو با داروی بیحسی و مسکن تلف نکن، یکضرب دندان را بکش و کار را تمام کن.
    دکتر میگه: ایول الله به شجاعت شما، کاش همه مریضا اینطوری بودن! خوب حالا کدام دندانه که درد میکنه؟
    طرف به زنش میگه: عزیزم دندان خرابت را به آقای دکتر نشان بده!

  • نکته های با مزه وحکمت آموز

    بچه: بابا من کی آنقدر بزرگ میشم که هر کاری دلم خواست بکنم؟
    بابا: پسرم، تا حالا کسی اینقدر بزرگ نشده!

  • نکته های با مزه وحکمت آموز

    دو تا دیوونه از تیمارستان فرار می­کنن. ریل راه آهنو می­گیرن و راه می­افتن طرف شهر.
    اولی میپرسه: کی می­رسیم به شهر؟ دومیه یه نقطه رو اون دورا نشون می­ده و میگه: هر وقت این دو تا خط به هم برسن.
    می­رن و می­رن ... تا اولیه خسته میشه. می­گه: پس چرا نمی­رسیم؟
    دومیه برمی­گرده و عقبو نگاه می­کنه و می­گه: فکر ­کنم ردش کردیم
     

  • نکته های با مزه وحکمت آموز

    یارو داشته دعا میکرده میگه: خدا را شکر از صبح تا حالا نه عصبانی شدم، نه حرص داشتم، نه حرف بد زدم، نه مال مردم خوردم، ... ولی خدایا از یکی دو دقیقه آینده که از تخت میآیم بیرون تو کمکم کن!

  • لطیفه های کودکانه

    مامانه ساعت 7 صبح میآد بالای سرپسرش میگه: رضاجون بلند شو باید بری مدرسه دیرمیشه.
    رضا از زیر پتو میگه: نه من نمی خوام برم مدرسه اونجا هیچکس منو دوست نداره، بچه ها باهام بدن، معلما ازم متنفرن، حتی فراش مدرسه هم سایه ام با تیر میزنه.
    مامانه میگه: آخه رضا جون نمیشه که نری مدرسه آخه ناسلامتی تو مدیر مدرسه ای!
     

  • ملانصرالدین

    یکی از ملانصرالدين می پرسه چه جوری جنگ شروع می شه؟
    ملا بدون معطلی یکی می زنه توی گوش طرف و میگه اینجوری!

  • لطیفه های قدیمی

    خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چاله‏ای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله‏ی ایرانیان. خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبیدا این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده‏اند؟»
    گفت:«می دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»
    خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...»
    نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم!



واسه ی بقیه اش به ادامه ی مطلب برید


تعداد صفحات : 20

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 799
  • کل نظرات : 91
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 30
  • آی پی امروز : 66
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 92
  • باردید دیروز : 16
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 108
  • بازدید ماه : 1,067
  • بازدید سال : 41,723
  • بازدید کلی : 885,646